اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی

هر چیز که در جست آنی ....آنی
اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی

هر چیز که در جست آنی ....آنی

دوسال قبل

 سلام:
دوسال و چند ماه قبل با دوستامون گفتیم بریم سراگاه یعنی جاییکه گاو
و گوسفندان رو تو دل جنگل نگه میدارن که ماست چکیده بخریم..یا این پسر بچه زبل
 برخورد کردیم یچیزی میگم شما هم یچیزی میشنوید" فقط باید ببینید. تمام گاوهای
 اون سراگاه با این بچه  چنان عادت کردند که مثل بچه خودشون دوسش دارن
سرتاسر روز داره با همشون بازی میکنه .یه عکسی داشتم که داره از پستان گاو
شیر میخوره گمش کردم.اما بقیه رو میذارم ببینید .










حتی وقتهایی که گاوها  تو حرکت هستند اقا میره سوارشون میشه



نظرات 23 + ارسال نظر
روشنا شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام
پس اذیته شیریییین بووووود. دوزشو زیاد میکنم ها داداش. دلم برای اون مشاعره ها تنگ شده. دنیایی داشتیم ها. ای رووووزگار. نمی دونم بلاگفا ما رو از دلخوشیهامون محروم کرد یا دلمون دیگه حوصله وب و مشاعره نداره. انگار کلی حرف واسه نوشتن داشته باشی و ندونی چی میخوای بنویسی. تو این فکرم بلاگفا که درست بشه چی باید بنویسم. افتتاحش با نوشته های شاده یا دلتنگی هایی که رو هم تلمبار شده. جمیعا نثار شادی روح من بغل دستیهاتونو قلقلک بدین بخندن.... کی بود خوند تازه گذشتههههههه؟..

سلام روشنای عزیز"
اره بهت حق میدم" یادمه قبلا ها بیشتر حرافی میکردم اینبار تصمیم گرفتم دیگه کمتر بگم چون زیاد حرف زدن خودمم ازار میده بیشتر دیگرانو..ماها عادت کردیم اگه فقیر بشیم دیگران سرکوفتمون میزنن ارباب بشیم یا دزدیم یا قاچاق فروش..طاقت مرگ ما رو ندارن. به چه اندازه؟ دقیقا باندازه ای که طاقت دیدن خوشیهامونم ندارن.. بقدری تو خونه خودشون تو سری خوردن منظورم بحرفشون بی اعتنایی کردن حالا دوست دارن دنیای مجازی رو مبدل بدنیای واقعی کنن و خودشون رو حاکم بدونن..اما از اینکه چرا بلاگفا اینکارو کرده بیش از پیش خوشحالم"چون بارها و بارها گفته بودم طبیعت به انسانها: پول و مقام و جاه و فرصت و قدرت و مکنت و دارایی و ارزش میده اگه لایقش باشی باز میده و اگه نباشی واسه همیشه ازت میگیره تا در فراق از دست دادن عمدیش بسوزی واسه دنیا فرقی نداره اسمش و قضا بذاری یا حکمت همینکه فرصت از کفت رفت براش کافیه"دقیقا تو همون بلاگفا بوده که وقتی قهر میکردیم همه پا پیش میذاشتن واسه اشتی دادن" اما وقتی چنان اشتی میکردیم و میگفتیم و میخندیدیم حس حسادت و بخالتون گل میکرد که: ای دااااد چقدر خودمونی "حالا نکنه فردا حامله بشن و دوقلو بزان!!!!!!! جواب اینگونه ادمها اینه: ای خااااک دو عالم بر سرتون که هیچی نفهمیدید و بعدها هم نخواهید فهمید.. جواب بهتر واسه این گروه ادمها داری ارائه بده در خدمتم....
جواب یه جمله قبلی که سوالش فی البداهه طرح شده بود رو همینجا بدم بدک نیست"تصور کن یکی هر زمان منو میبینه فورا رو سریشو جابجا میکنه فورا گارد اسلامی بودن و معتقد بودن بخودش میگیره " وای خاک تو سرم میگن..اما تا کی؟ تا زمانیکه وقتی میان از نزدیک میبینن دارم با ادمهایی زندگی میکنم که نسبتهامون فقط سببیه اما چنان با خونوادشون یکی شدیم و این یعنی تو دهنی زدیم به خانواده های نسبی که لایق محرم شدن نیستند..زن و بچه هاشون جلوی من ازادانه لباس راحتی میپوشن و روسریهاشونم برمیدارن..اونوقت بخودشون میان که ای دااد.. ما فکر میکردیم روسریمون دو سانت عقب تر بره" یزدان لابد یه مار خوش خط و خال و تشنه... هستش...تازه میفهمن اولا چرا با اون حرکتهاشون لبخند میزدم ثانیا"اونهان که باختند نه من..دیگه عمرا واسشون تکرار شدنی نخواهد بود. صد البته اون دوران نیز بخاطره ها خواهند پیوست..بذار با همون طرز فکر زندگی کنن ببینیم چی نصیبشون میشه و کجای دنیا رو تصاحب میکنن..شاد باشی عزیزاین بسته ها بخاطر برخورد خوب اجنماعیت بوده

شادی شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام سالار عزیز ما
طاعات و عبادات مقبول آقا.براتون آرامش و آسایش در همه لحظاتتون آرزومندم.
برقرار باشی آقا
دلم واسه خونه هامون یه ذره شده.خدا کنه بلاگفا درست شه صبرمون تموم شد اخه

سلام شادی جان نگران نباش چشم هم زدی بلاگفا هم درست میشه دعا کن منو امثال من درست شیم..ممنون از همراهی دائمیت عزیز"الهی همه به ارزوهاشون برست شما بانو نیز همچنین این دعای ماه رمضون ما واسه شما..کمه؟ ببخش دیگه

شادی پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام و عرض ارادت سالار عزیز ما.
برقرار باشی اقا

سلام عزیز دل خوبی؟ مرسی لااقل اینجا سر میزنی.. مردم حوصلشون سر رفته انگاری

روشنا دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 11:48 ب.ظ

سلام بر پر مشغله ترین مرد دنیا. آخه اینجا هم به روز نمیشه خوب.،،
حوصله ام سر رفته بود. رفتم وب شادی یکم اذیت کنم دیدم گناه داره گفتم بقبه اذیتامو بیارم اینجا، بنابراین باید بگم این کامنت صرفا با هدف حالگیری میباشد و هیج کاربرد دیگری ندارد..، ای بابا. بی وبلاگیم بد دردیه ها. حوصله آدم سر میره. خوب دیگه اذیت هام تموم شد، برم یه وب دیگه پیدا کنم شما هم گناه دارین آخه..،

سلام"
به به چقدر اذیت شیرینی چقدرم زود تموم شد راستی باز بیا پیشمون دلمون تنگ میشه.. مررررررسی

شادی شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 02:05 ب.ظ

به به چقدر گل

آوا .....کافه ی خیابان هفتم چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 11:23 ب.ظ http://jame-shokaran.blog.ir

سلام اقا یزدان . خوبین ؟ فعلا اینجا در خدمت دوستانیم .

سلام"
ای جااااااااان خوب کردی عزیز باور کن دلمون بد جوری تنگ شده بود واست خوشحالم کردی صد افرین بر اوای عزیز....

شادی سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 07:12 ب.ظ

منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد

خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد !

پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروی کمانش برسد

لیلة القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد

نامه داده ست ولی عادت یوسف این است
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد !

شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد

ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد


سلام سالار همیشه خوب...
آقا...سرور...سردار......................................................
دیگه نیاد اون روز که دل دریاییت بشکنه...دیگه خدا این فرصت رو به.........نده....
خوب خالص...

سلام"
یکعمر زندگی کردم اصلا هم بلا سرم نیومده اما همیشه گفتم اشکال نداره...چون میگذره غمی نیست..بازم اشکال نداره بازم میگذره..همیشه ماها دچار اشتباهات میشیم اما زمانی متوجه حقایق میشیم که خیییلی دیر شده..بابای

روشنا یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 10:47 ب.ظ

ی وای...این گریه الان با اون گربه ارتباطی داشت؟ من و وروجک اسممون تو خونه تام و جدیه. ولی آخر داستان همیشه صلح میکنیم. پسرم زندگی منه،

اخی" افرین درستشم همینه.. اومدی مسافرت یادت میندازم برگشتی بیشتر کنارش باشی خوبه؟/

شادی یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام
اره قشنگه
ظهور هم در جمجه هاست نه در جمعه ها
اینکه ما باور کنیم باید با باور امام زمانمون رو بشناسیم و یقین داشته باشیم به اومدنش

سالم باشید سالار عزیز.بی غم باشی

سلام تشکر از محبتت.. فکر کنم اخرین نوشته تو نت باشه تا سه روز دیگه.. مراقب خودتون باشید..بابای

شادی شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 09:34 ب.ظ

اره والا.خیل بده اقا.
سلام سالار خوب ما.
این بی خیالی طی کردنها درد کشیدنه

الهی خوب باشی همیشه

سلام" ظهر زیباتون بهشت دیروز یه فایل واسه کسی فرستادم که توش نوشته بود فراموش نکنید تکامل در جمجمه هاست نه در جمعه ها..

شادی شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 06:50 ق.ظ

سلام سالار عزیز ما

سلام شادی جان..یادمون که نرفته اینجا دنیای مجازیه درسته؟ اخ که چقدر بده ادم تو دنیای مجازی جدی و واقعی و حقیقی یعنی خودش باشه دیگران بیخیالی طی کنن..

روشنا شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 12:38 ق.ظ

آخه من مثل گربه جیغ زدم.

راستم میگیا.. اخه ادم از صاحب عزا که بیشتر گریه نمیکنه هان؟

روشنا پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 10:18 ب.ظ

وای نه دلم براش خیلی تنگ میشه.ولی من تنبیه نکردم که. فقط دنبالش دویدم جیغ زدم واییییییی چکار کردیییییییی....
اونم مثل برق جیم شد مثل موش رفت یه گوشه قایم شد، وای گوشییییییم...

اخی""راستشو بگم/؟ از الان دلم واسش تنگ شده اگه واقعا ترسوندیش همین چند روزه از دلش در بیار..جانم چطور مثل موش قایم شد؟

روشنا چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 10:28 ب.ظ

اصلا من تسلییییییییم. کاری به پسر آتیش پاره خودمم ندارم. آخه ظاهرا پشتش به کوه وصله....:

اخی.. تو رو خدا یکم فکر کن تصور کن اومدی سفر یهویی دلت بره پیش بچت ایا فکر نمیکنی چرا تنبیهش کردی؟

شادی چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 04:23 ب.ظ

نه خب...نمی هراسم

افرین هراس معنایی نداره که

شادی چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 04:21 ب.ظ

اخخخخخخخخخخخ نه دیگه...اول وجود بعدا سجود...
خوااااااااااهش!!!

لطفا خودتون و سلامتیتون رو بذارید اولویت اول...
صبحونه...ناهار...شام...خصصصصوص صبحونه

وای سلام

بروی چشااام چششم یوقتایی بقدری سرک شلوغه یادم میره ناهار شده اما چشم. سلااام

شادی چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 08:24 ق.ظ

سلام بالاخره نتم وصل شد...اوضاع و احوال سالار خوب ما؟

سلام" خدا رو شکر خوووبم فقط سرم از بس شلوغه وقت نمیکنم ناهار بخورم...
از هیچی نهرااااس

روشنا سه‌شنبه 5 خرداد 1394 ساعت 05:59 ب.ظ

سلام.روز شما بخیر داداش. والا من خودم بدون رو انداز خوابیده بودم زیر باد کولر، نمی دونم چرا در حق من خوبی نکرده که رومو بپوشونه بجاش در حق گوشی لطف کرده که سرما نخوره. حتما چون من ویبره نبودم به هرحال.... الان گوشیم یه خط درمیون شاژ میشه.

سلام روشنای عزیز" اخی چکارش داری بچه رو دیدی که طفلی ابله مرغون گرفته حالا خوب شد تابستون نبوده.

شادی دوشنبه 4 خرداد 1394 ساعت 06:33 ب.ظ

نه تبلت نمیخرم تا نفس داره از این گوشیه کار میکشم
میخواستم بخرما ولی دیگه خودم گوشیم رو درست کردم.جوجه مهندس شدم
میدونی این گوشیه همراه کدوم خاطره هست؟؟؟اخخخخخ تلخ ترین خاطره همه عمرم

اره والا امیدوارم هرگز تکرار نشه.. تا باشه شادمانی براتون.. شکر که درستش کردی مهندس جان

روشنا دوشنبه 4 خرداد 1394 ساعت 05:24 ب.ظ

ای خدا عجب بچه ای. از شاخ گاو هم نمیترسه. ولی فکر کنم حیوانات میدونن بچه انسان فقط نیتش بازی کردنه و بهش کاری ندارن، وگرنه اگه بزرگسال بود تا الان شوتش کرده بودن به آسمون. اصلا این بچه از چشاش بازیگوشی میباره اما همراه با معصومیت بچگانه. وای یاد شرارت های جوجه خودم افتادم. گوووووشیمو گذاشته رو لامپ آباژور داغش کرده.اگه این بچه من جای این پسر بچه تو روستا بود الان دست و پای گاوها رو بهم بافته بود. والا.،،...

اره والا اینو اصلا شک ندارم خب طفلی فکر کرده گوشیت نکنه سرما بخوره گذاشتتش که یخورده گرم شه خوبی هم جریمه داره؟؟؟؟

شادی دوشنبه 4 خرداد 1394 ساعت 08:17 ق.ظ

سلام.اره همه چیزم پرید
فدای سرتون...
عکس ها خیلی طراوت داره.مرسی آقا

سلام" اخی چقدر حیف شد شک ندارم اینبار تصمیم به خرید تبلت داری هان؟

شادی یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 04:00 ب.ظ

ببخشیدسلام

خیلی جالبه اره...نه جدی عجب رابطه قشنگی...
میگما من برم بعد میام

سلاااام خوش اومدی اره والا مردم بچه ادم هستند که اشاره به گاو کنی لبخند میزنن چه برسه اینکه این بچه داره با گاو بزرگ میشه..چه شود.

شادی یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 03:59 ب.ظ

وای.........

چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ شنیدم رم گوشیت مرخص شد اره؟ اخی دلم سوخت بخدا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.